شهروندان افغان: صلح را گاهگاهی از تلویزیونها میشنویم
۱۳۹۶ شهریور ۳۰, پنجشنبهمحمد جان پیر مرد ۶۵ ساله روزهایی را به یاد دارد که تظاهرات، زنده باد و مرده باد علیه حکومت ظاهرشاه آغاز شده بود. او میگوید پیش از آن مردم در صلح و آرامش زندگی میکردند و همه آسودهخاطر بودند.
اما تحولات بعدی طوری رقم خورد که محمد جان تنها حسرت روزهای آرامش را بخورد و دیگر نشانی از صلح و زندگی مسالمتآمیز را نبیند.
تهاجم شوروی سابق در افغانستان نه سال جنگ را در پی داشت و مردم در برابر حکومت کمونیستی کابل قد علم کردند. اما با شکست شوروی سابق وضعیت بدتر از پیش شد. خانهجنگیهایی که توسط گروههای مجاهدین به راه انداخته شد، کشتار و ویرانی بیسابقهای را به جا گذاشت.
محمد جان و خانوادهاش در نتیجه این جنگها قربانی دادند: «وقتی حزب اسلامی، جمعیت، حزب وحدت و حرکت بود. در خانه ما راکت اصابت کرد پدر و برادرم کشته شدند، خانه ما را چور و چپاول کردند. باقی اهل خانه فرار کردیم به این قصد که دیگران حداقل کشته نشوند. خودم زخمی شدم و تکه تکه هستم.»
زندگی در جنگ به نسل محمد جان محدود نمیشود. او حداقل در کودکی زندگی صلحآمیز را تجربه کرده است. اما نسلهای بعد از او که در زمان جنگ تولد شدهاند هنوز از جنگ رنج میبرند.
میرویس ۲۵ ساله باشنده اصلی ولسوالی شیندند ولایت هرات است. او در هنگام جنگ زاده شده و در جنگ بزرگ شده است. او خاطرات تلخی از جنگ و کشتار دارد: «روزی در دکان نشتسه بودیم. پیشروی دکان بر یک موتر ضربه کردند و همه سرنشینان آن را کشتند. همه جا را خون گرفته بود. وضعیت بسیار وخیم بود.»
خانواده میرویس مجبور میشود همه دار و ندارش را در شیندند ترک کند و به شهر هرات برود. او شبی را به یاد دارد که خانوادهاش با ترس و هراس زادگاه اصلی شان را ترک کردند: «پدرم از طرف شب به کاکایم زنگ زد که برای ما حویلی پیدا کند. همان شب خانه را ترک کردیم و به شهر هرات رفتیم. دو سه شب خانه نداشتیم و کوچ ما در روی حویلی بود.»
خانواده میرویس تجارت خوبی در شیندند داشتند و مالک چهار حویلی بودند اما حالا دیگر نه تجارتی دارند و نه هم خبری از خانه و ملک و جایداد: «وقتی که از ولسوالی شیندند به هرات رفتیم هیچ چیزی نداشتیم. زندگی را از صفر یعنی از کارگری شروع کردیم.»
میرویس خانوادهاش تنها افغانهایی نیستند که زادگاه شان را به دلیل ترس و ناامنی ترک کردهاند. هزاران افغان با چنین سرنوشتی روبرو شده و دارو ندار شان را از دست دادهاند.
زلگی باشنده شهر غزنی است. خانواده او زمانی مجبور به ترک شهر شدند که یک خواهرش در نتیجه اصابت راکت کشته شد: «یک همشیره داشتم هفت ساله بود والده ام او را به خانواده همسایه روانش کرد. وقتی از خانه برامد یک راکت به خانه همسایه اصابت کرد. خواهرم را از دست دادم و همان حادثه سبب شد که غزنی را ترک و به کابل بیاییم.»
نسل جوان افغانستان حالا به این باور رسیده اند که صلح و ثبات در این کشور ممکن نیست زیرا گروههای مختلف تروریستی در این کشور فعالیت میکنند و مداخلات گوناگونی نیز وجود دارد.
مردم افغانستان نه تنها از صلح فزیکی برخوردار نیستند بلکه از نظر روانی نیز مردم ناآرام هستند. شبنم یک دختر افغان میگوید هیچگاهی آرامش روانی ندارد: «وقتی صلح از خانه بیرون میشوم اصلا آرامش ندارم فکر می کنم شب به خانه برگردم یا نه. ممکن است در یک انتحاری برابر شوم و یا جنگی اتفاق بیفتد. هیچگاهی آرامش ندارم.»
شهروندان عادی افغانستان به این باورند تا زمانی که رهبران افغان خود برای تامین صلح تلاش نکنند و بر طبل جنگ بکوبند، صلح و آرامش در این کشور بر نخواهد گشت. آنان از جامعه جهانی نیز میخواهند تا زمینه صلح را در این کشور فراهم کنند.