حجاب زنان: مسئله اول دولتمردان ایران
۱۳۸۶ خرداد ۸, سهشنبهظاهرا هرچه حكومت ایران با بحرانهاى بیشترى در زمینههاى داخلى و بینالمللى روبرو مىشود، مبارزه با زنان در اشكال مختلف، شكل قهرآمیزترى به خود مىگیرد. به نظر مىآید زنان، در دسترسترین اهرم براى اعمال فشار بر پیكر جامعهاند.
چندی پیش در میدان هفت تیر تهران ماجرایى به وقوع پیوست كه در تاریخ مبارزه با بدحجابى توسط جمهورى اسلامى ایران، اگر نگوییم بىسابقه ولى كمسابقه بود. زنى كه مشغول فیلمبردارى از صحنه لگد زدن یك پلیس به پاى دختر جوانى بوده مورد حمله نیروهاى انتظامى قرار مىگیرد و ضربات باتوم نیروهاى پلیس سر و صورت او را خونین مىكند. تصویر صورت خونین این زن در حالیكه روسرىاش كاملا از سر افتاده بود در عرض چند ساعت از طریق سایتهاى اینترنتى در سراسر دنیا پخش شد.
انتشار این عكسها در اینترنت، اغلب سایتها و وبلاگهاى فارسى را به عكسالعمل وا داشت. به طورى كه طرحى با عنوان «فراخوان عمومى براى محكوم كردن توحش» در وبلاگهاى فارسى به راه افتاد. عدهاى هم پیشنهاد كردند همه كسانى كه این عكسها را دیدهاند از طریق تلفن ۱۹۷ اعتراض خود را به گوش پلیس تهران برسانند.
رئیس مركز اطلاعرسانى پلیس تهران نیز اعلام كرد در مورد این حادثه بررسى دقیق و همهجانبهاى صورت خواهد گرفت.
اما اعمال خشونت علیه زنان و دختران در كوچه و خیابان و توسط نیروهاى پلیس، تنها بخشى از فشار بر زنان در ماههاى گذشته بوده است. احضار، دستگیرى، تهدید وارعاب، بازجویىهاى غیرقانونى همه و همه اهرمهایى بوده كه در ماههاى اخیر براى اعمال فشار بر فعالان زن از آنها استفاده شده است.
از سوى دیگر اخبارى مثل اجراى طرح عفاف در ادارات دولتى، تدریس احكام و تعلیمات دینى براى كارمندان زن، طرح جداسازى بیمارستانهاى مردانه و زنانه و طراحى دوچرخه زنانه نشان از یك بسیج عمومى علیه هر آن چیزى است كه زنانه محسوب مىشود، هرچند از طرف مسئولین دولتى «طرح ارتقاى امنیت اجتماعى» و یا «طرح عفاف و حجاب» نام مىگیرد.
همه اینها در زمانى رخ مىدهد كه مهلت ایران براى توقف غنىسازى اورانیوم و باز گشتن پاى میز مذاكره چند روزى است به پایان رسیده و تحریمهاى اعمالشده علیه ایران از طرف شوراى امنیت، روز به روز از سوى كشورهاى بیشترى به اجرا گذاشته مىشود.
در عرصه داخلى نیز اعمال این تحریمها ، اثرات خود را به صورت گرانى سرسامآور، بیكارى فزاینده و تعطیلى صدها واحد اقتصادى و صنعتى نشان داده است.
اعتراضات صنفى معلمان و كارگران و پرستاران نیز همچنان با فشار و سركوب از جانب حكومت روبرو مىشود.
دانشگاههاى كشور به هر بهانه صحنه هجوم نیروهاى امنیتى شده و دهها دانشجو دستگیر و زندانى مىشوند. و در میان این همه بحران، هزاران نیروى پلیس بسیج مىشوند تا به زنان و دختران تذكر حجاب بدهند و در صورت مقاومت آنها را دستگیر و روانه زندان كنند.
آیا در چنین شرایطى این اعمال فشار بر زنان طبیعى است؟ آیا زنان همیشه یكى از مهمترین اهداف تیر حكومت بودهاند یا در مواقع بحرانى، مبارزه با آنان مهم مىشود؟ اصولا بحث زنان چرا تا به این حد در جمهورى اسلامى مهم است كه شوراى عالى امنیت ملى به روزنامهها تأكید مىكند كه بحث حجاب و مبارزه با بدحجابى جزو خط قرمزهاست.
عباس عبدى تحلیلگر سیاسى برخورد حكومت با زنان را نشانهاى از بینش غالب در مورد زن مىداند: «خوب یك دلیلش وضعیت كلى ممكلت است و تصورى كه از مسائل زنان دارند. فقط این نیست كه به آنها میشود فشار آورد بلكه ورود به مسئله زنان هم براى حكومت معضل ساز و مشكل ساز است. بنابراین سعى میكند جلوى این ورود را بگیرد».
ناهید كشاورز، فعال زنان به پایههاى ایدئولوژیك حكومت ایران اشاره مىكند و اینكه تنها چند روز بعد از پیروزى انقلاب اسلامى طرح اصلاح قوانین خانواده و حجاب اجبارى مطرح شد. به عقیده وى این مسئله نشان از پیوند ایدئولوژیك میان مسئله زنان و بنیاد حكومت اسلامى است.
عباس عبدى، تحلیلگر سیاسى اما معتقد به این وجه نیست. به عقیده او نداشتن حجاب از دید دولتمردان، از بین بردن بنیانهاى ظاهرى حكومت است: «نه این به این دلیل نیست. چون اگر ساخت ایدئولوژیك را در نظر بگیریم اینقدر موارد دیگرى دارد كه كوتاه آمده كه اصلا این جلوى آنها هیچ است. این بیشتر به خاطر یك نوع احساس است و یك نوع در واقع میشود گفت نشانهاى است از یك مسئله دیگر كه خیلى به چشم مىآید و در واقع این است كه نگران هستند والا به لحاظ ایدئولوژیك فرقى بین حجاب زن با ریش مرد وجود ندارد ولى در مورد ریش مردها اصلا همچین حساسیتى نیست، خیلى راحت هم این كار را انجام میدهند و مشكلى هم نیست ولى در مورد حجاب زن هست در حالى كه اگر ایدئولوژیك بود قاعدتا باید بین این دو هیچ تفاوتى قائل نمیشدند، درست مثل طالبان، براى آنها زدن ریش یا برداشتن حجاب فرقى نداشت در حالیكه اینجا فرق میكند این هم به دلیل یك نشانه شناسى است كه از این قضیه در ذهن حكومت وجود دارد كه آن هم این است كه برداشتن حجاب یك نوع وسیله از بین بردن بنیانهاى صورى و ظاهرى حكومت مىدانند».
ناهید كشاورز، دانشجوى دكتراى جامعهشناسى سپس به ریشههاى اجتماعى این مسئله اشاره مىكند. به عقیده او به علت ساختار مردسالارانه جامعه ایران، حكومت همیشه توانسته بخشهایى از جامعه را براى مبارزه با زنان بسیج كند: «توى همین جامعه، باز هم دولت میتواند به بسیج بپردازد و عدهاى را علیه لباس زنها بسیج كند. یعنى ما مواجه میشویم با این مسئله كه در بخشهایى از جامعه به هر حال تفاوت بنیادى بین ارزشهاى حكومت و ارزشهاى جامعه نیست و از این طریق حكومت توانسته یك گروههایى را بر علیه حجاب زنها سیج كند و از این طریق هم میتواند استفاده كند و سرپوش بگذارد روى مسائل مهمى كه با آنها دست به گریبان است مثل عدالت اقتصادى. به هر حال جامعه مردسالارتر از آنى است كه ما فكر میكنیم».
مرضیه مرتاضى لنگرودى، فعال زنان نیز به این مسئله از دید جامعهشناسانه نگاه مىكند. به اعتقاد او وقتى فاصله بین حكومت و مردم در اثر ناتوانى حكومت از انجام وظایف اصلیش زیاد مىشود، بروز ناهنجارى و مبارزه غیرمعمول با آن، جامعه را به یك دور باطل خشونت مىاندازد: «جامعه را من یك موجود زنده میبینم كه كنش و واكنشهایى دارد. وقتى بیكارى و فقر یا فساد گریبانگیر جامعه میشود و گروها و طبقات مختلف اجتماعى را بیشتر در بر مىگیرد، نشاندهنده این است كه دولت از مسئولیتها و تعهداتش در قبال ملت غافل مانده و سرگرم كارهای دیگرى شده كه مردم خیلی با آنها مانوس نیستند یا سر و كار ندارند و مسائل ملت از مسائل دولت جدا میشود و بین اینها جدایی میافتد و متاسفانه با جدایی دولت از ملت، جامعه در چرخه یا دور باطل سركوب و افزایش پنهان و آشكار ناهنجاری و عصیان و دوباره سركوب گرفتار میشود».
آسیه امینى، روزنامهنگار و فعال زنان، حجاب را نه یك مسئله دینى و اعتقادى كه یك مسئله سیاسى مىداند و معتقد است نوع برخورد هر دولت با این مسئله نشاندهنده رویكرد اصلاح طلبانه یا اصولگرایانه دولت نسبت به مسائل كلان سیاسى است: «من بارها گفتم به نظر من در كشور ما مسئله حجاب یك مسئله دینی نیست یك مسئله سیاسى است. بنابراین ارتباط تنگانگ دارد با مسائل سیاسی روز كشور و تصمیم گیریهای كلان و جزء سیاسی و در واقع بروز یك حكومت بنیادگرا و فاندامنتال و یا یك حكومتی كه نگاه بازتری به مسائل اجتماعی دارد به راحتی در برخوردشان با مسئله حجاب زنان نمود پیدا میكند».
اما آیا به همان اندازه كه مسئله حجاب زنان براى دولتمردان ایران مهم و حیاتى است، داشتن یا نداشتن حجاب براى خود زنان هم یك سؤال اساسى است؟
مرضیه مرتاضى لنگرودى اعتقاد بر پذیرش حجاب از طرف اكثریت زنان جامعه دارد. این فعال ملى مذهبى هرچند هرگونه اجبار و اكراه در حجاب را رد مىكند ولى معتقد است زنان ایران، امروز مسائل مهمترى از پذیرش یا عدم پذیرش حجاب دارند: «من در این جامعه زندگی میكنم و تلقی من این است كه اكثریت زنان الان با این مسئله مشكلی ندارند، مشكل اصلی زنان بحث رفاه مادی و اقتصادی و استقلال و امنیت و احترام متقابل در جامعه هست. قطعا شاید اگر این استقلال و امنیت و اینها كه نیازهای اولیه است برگزار بشود و اینها بتوانند به مطالباتشان برسند شاید در گامهای بعدی بحث حجاب یا چیزهای دیگر را مطرح كنند. چون بحث ما امروز ایران است و امروز ایران این یك بهانهای است چه آن كسی كه هنجارش را زیر پا بگذارد و چه آن كسی كه میخواهد به زور این هنجار راتحمیل بكند، هر دو از موضوع اصلی جامعه ایران كه رفاه، امنیت، احترام و استقلال زن و مرد و رابطه محترمانه مبتنی بر اجرای تعهدات و مسئولیتهای دولت و حقوق شهروندی است، غافل ماندهاند».
عباس عبدى نیز با مرتاضى همعقیده است. به اعتقاد او داشتن یا نداشتن حجاب، مسئله مهمى براى مردم نیست. این تحلیلگر سیاسى معتقد است در حال حاضر نوع برخوردهاى حكومت با حجاب است كه برای مردم مسئله شده و نه خود حجاب: «مردم دارند زندگی عادی خودشان را میكنند، خیلی هم در بند این مسائل نیستند. از یك طرف وقتى میبینند فشار زیاد شده، كمی عقب نشینی میكنند، بعد دوباره مسیر خودشان را طی میكنند. این مسئله اصلی جامعه ما نیست، مسئله چندمش هم نیست حتا در مقایسه با مسائل دیگری كه در جامعه وجود دارد،رتبهاش خیلی پایین تر است. بنابر این این نوع واكنشها هم كه حكومت انجام میدهد الزاما موجب این نمیشود كه آن را به مسئله اصلی مردم تبدیل كند. الان هم مسئله اصلی این برخوردها شده نه آن واقعیتی كه وجود داشته».
ناهید كشاورز، عضو كمپین یك میلیون امضا، باور دارد كه مسئله حجاب یكى از مسائل مهم زنان است اما به عمومى نشدن آن اشاره مىكند. به اعتقاد او تا زمانى كه بحث حق انتخاب پوشش نتواند وارد فضاهاى عمومى جامعه شود، مسئله حجاب به یك مسئله اجتماعى تبدیل نمىشود: «ما وقتی كه بحث یك مسئله اجتماعی را میكنیم در حقیقت مهم این است كه چطوری این بشود مسئله اجتماعی یعنی وقتى تریبونهایی وجود نداشته باشند كه این فكر حق پوشش مورد بحث قرار بگیرد، یعنی اینكه ما بیشتر در واقع زنهایی را داریم و دختران جوانی را داریم كه خیلی ساده از آن پوششی كه برایشان تعیین شده فراروی میكنند و آن پوشش را نمیپذیرند. شكلش را عوض میكنند، با آن بازی میكنند ولی بحثش به صورت یك گفتمان خیلی نتوانسته وارد جامعه بشود یعنی حكومت در این زمینه
مونولوگ بودهاست».
آسیه امینى، نیز هرچند معتقد است حجاب یكى از مسائل مطرح براى زنان ایران است اما به همان دلیل عمومى نشدن بحث آن، معتقد است براى طرح خواسته زنان در این زمینه باید منتظر گذشت زمان بود: «من امیدوار هستم كه این پوشش سیاسی از مسئله حجاب برداشته شود و خط قرمزی كه دورش هست برداشته شود و زنان ما و فعالان اجتماعی ما بتوانند راحتتر وارد این گفتمان بشوند و خواسته های خودشان را در مورد آن بیان بكنند و درواقع نیازهای عمومی روز جامعه را عنوان بكنند. اجازه دهید سؤال شما را زمان پاسخ دهد نه من».
در سالهاى اخیر شاهد شكلگیرى حركتهاى مختلف اجتماعى براى مبارزه با قوانینى بودهایم كه نه تنها مورد قبول عامه نیستند بلكه با معیارهاى جهانى حقوق بشر نیز ناسازگارند. كمپین مبارزه با سنگسار، كمپین مبارزه با مجازات اعدام و كمپین تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان از جمله این حركتهاست. آیا جامعه ایران آمادگى پذیرش یك حركت جمعى براى مبارزه با حجاب اجبارى را نیز دارد؟ باید منتظر ماند و دید.
میترا شجاعى