شب همبستگی جوانان ایرانی برلین با معترضان داخل کشور
۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبهجلسهی همبستگی با اعتراضات مردم ایران که در شامگاه جمعه، سوم ژوئیه در برلین برگزار شد، روالی آشنا داشت: پخش فیلم و یک دقیقه سکوت به یاد قربانیان و سخنرانی و موسیقی ...
اما از پیش از آغاز جلسه میتوان حدس زد که این حرکت اعتراضی با دیگر برنامههای سیاسیای که ایرانیان تا کنون در برلین برگزار کردهاند متفاوت است. یک ساعت پیش از آغاز برنامهها جمعیتی که اکثر آنها زیر ۳۰ سال سن دارند، در جلوی ورودی سالن به گفتوگو مشغولند. و هنگامی که سارا دهکردی، یکی از مجریان، رسما آغاز برنامهها را اعلام میکند، بیش از ۵۰۰ نفر در درون و بیرون سالن گردآمدهاند. این نخستین بار است که در برلین، اکثریت شرکتکنندگان یک "شب همبستگی" سیاسی را جوانان تشکیل میدهند.
از جوانان برای جوانان
برنامهگذاران حرفهای نیستند، بلکه جوانانی هستند که با آغاز بحران انتخاباتی در ایران تصمیم گرفتند «همگام با مردم ایران در برابر سرکوب و استبدادی که در ایران حاکم است، فعالیت کنند». سهراب مختاری در مورد گروهشان که نام "شبکه جوانان ایرانی در برلین" را یدک میکشد میگوید:
«عدهای از آنها دانشجویانی هستند که تازه از ایران آمدهاند و در برلین تحصیل میکنند، تعدادی نیز کسانی هستند که در برلین بزرگ شدهاند و به اصطلاح نسل دوم پناهجویان و مهاجران ایرانی را تشکیل میدهند و چند نفری هم جوانانی هستند که به علت فعالیت سیاسی ناچار به ترک ایران شدهاند.»
فرزندان قربانیان ترور
سارا دهکردی و سهراب مختاری دو تن از فعالترین جوانان "شبکه ..." هستند. سارا دختر نوری دهکردی است که در جریان "ترور میکونوس" در برلین به همراه ۳ تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران به قتل رسید. دادگاه برلین پس از ۵ سال رسیدگی به پرونده میکونوس اعلام کرد که این ترور به دستور رهبران جمهوری اسلامی صورت گرفته است. سارا به این پرسش که آیا اکنون به قصد انتقامجویی از حکومت ایران به این تلاشها دست میزند، پاسخ منفی میدهد. و سهراب، فرزند محمد مختاری، یکی از قربانیان قتلهای سیاسی زنجیرهای، در پاسخ به این پرسش میگوید: «طبعا من به عنوان کسی که پدرم را به قتل رساندهاند احساس همدردی عمیقی دارم با تمام کسانی که خانواده، پدر، مادر، فرزند، خواهر یا برادر خود را از دست دادهاند. اما در کنار آن، من خودم را به عنوان یک شهروند ایرانی، به عنوان کسی که در ایران به دنیا آمده و به سرنوشت کشور و مردمش علاقهمند است، خودم را مسئول و موظف میدانم که در این ایام بخصوص در کنار آنها باشم و بتوانم در اینجا به نوعی آنها را پشتیبانی کنم».
برنامهای چند ملیتی
یکی از نقاط قوت این جلسهی همبستگی، چندملیتی بودن آن است. حضور آلمانیها و ترکها و کردهای غیرایرانی در درون و بیرون سالن چشمگیر است. تنها میهمان غیرایرانی این شب ولفگانگ ویلند ) (Wolfgang Wieland، یکی از چهرههای برجستهی حزب سبزها است که جلسه را او آغاز میکند. ویلند در سخنرانی خود به اتفاقات سیاسی در دهههای گذشته میپردازد. او از تظاهرات دانشجویی آلمان در دههی ۱۹۶۰ میگوید که دانشجویان ایرانی در آن نقش تعیینکنندهای داشتند، به انقلاب ۵۷ و اعدامهای پس از انقلاب و سرکوب مخالفان و دست آخر به دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد میرسد. ویلند تاکید میکند که اعتراض به نتایج ناشفاف یک انتخابات امری طبیعی است و ضمن محکوم نمودن روابط "حسابگرانه" دولت آلمان با جمهوری اسلامی، برای ملت ایران آرزوی پیروزی میکند.
شکستن جو سنگین سالن
پس از سخنرانی تند ویلند، هنرنمایی حیدر ساچدی، محمود رمضانی، آرش سرکوهی، مجید قدیانی و گروه رپ "داد" جو سالن را کمی دگرگون میکند ولی از سنگینی آن نمیکاهد. اما محسن نامجو که به گفتهی خودش، در جریان سرکوب معترضان در ۳ هفتهی اخیر متوجه خشونت نهفته در جمهوری اسلامی شده، با سرودهای از خودش با عنوان "فقیه خوشگله" جو سنگین را میشکند و بارها حاضران را به خنده وامیدارد. او سپس با ساز و آواز، همبستگی خود را با معترضان داخل و خارج کشور به نمایش میگذارد.
نامجو پیش از آغاز جلسه، در رابطه با حسی که حرکتهای اعتراضی در ایران به او منتقل کردهاند میگوید: «وقتی این اتفاق افتاد در درجه اول بیتابی و حسرت بود. به خاطر این که، این همه سال در آن کشور زندگی کنی، تحت لوای آن قانونها و آن سیستمی که وجود دارد، و بعد اصلیترین اتفاق زمانی بیفتد که تو تازه از ایران بیرون آمدهای».
"خونه" و "کوچه" در میان کفزدنهای متوالی
جلسه با ترانههای ایرج جنتی عطایی ادامه پیدا میکند. صدای جنتی عطایی برای ایرانیان مقیم برلین آشناست. او بارها در این شهر یا ترانهخوانی داشته، یا به عنوان کارگردان تئاتر با تماشاچیان به گفتوگو نشستهاست. این بار اما بر خلاف معمول در صدای او شوقی نهفته است که شاید از حرکت اعتراضی مردم ایران سرچشمه میگیرد، شاید هم از شوق بودن با نسل دوم تبعیدیان و مهاجران ایرانی در برلین باشد که با کفزدنهای پیدرپی علاقهی خود را به این ترانهسرای نامدار ابراز میکنند.
جنتی عطایی به دکترین "هنر برای هنر" چندان اعتقادی ندارد و خرسند است از اینکه هنرمندان و فرهنگسازان ایرانی در داخل و خارج، با بیانیه و حرکتهای اعتراضی در مقابل سرکوب معترضان توسط ماموران حکومتی سکوت نکردهاند. او پیش از آغاز جلسه گفت: «معلوم است که هر هنرمندی باید مثل هر انسان دیگری حق داشته باشد که راجع به جهان و آنچه که در پیرامون او اتقاق میافتد، اظهار نظر کند. این نه ترس دارد و نه خجالت. و حالا میبینیم که آرام آرام دارد این شرمندگی میریزد، این ترس هنرمندان، بویژه در زمینهی آواز خوانی و در زمینهی موسیقی پاپ در حال فروپاشی است. کسانی که هرگز فکر نمیکردند که میشود با آفرینشگری، با اجرا، به مسائلی سیاسیای به این حادی نزدیک شد یا اشاره کرد، میبینیم که چقدر زیبا، در این جا و آن جای جهان، کار آفریندهاند در پشتیبانی، و حتی با همکاران شهرهی خودشان در ملیتهای دیگر، ترانههای همصدا ظبط و پخش کردهاند. و این جریان وسیعتر، عمیقتر و شفافتر هم خواهد شد.»
قرار بود که جلسه را ایرج جنتی عطایی ختم کند. به همین خاطر هم پس از آخرین ترانهی او، تعدادی از حاضران برای گریز از هوای دمکردهی سالن به سرعت بیرون رفتند. اما وقتی مجری برنامه اعلام کرد که محسن نامجو یک بار دیگر هنرنمایی خواهد کرد، جمعیت دوباره عرقریزان اما با شوق به سالن بازگشت، چنان که گویی با اعلام این خبر، یک کولر نامرئی، هوای تازه به سالن دمیده است.
نویسنده: فرهاد پایار
تحریریه: شیرین جزایری