نزدیکی موسیقی سنتی و شعر معاصر ایران<br>گفتوگو با سالار عقیلی
۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبهدر کنسرت تازه سالار عقیلی با همراهی گروه «قمر» از اشعار شاعران معاصر ایران، همچون سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و فروغ فرخزاد در آهنگسازی تصانیف و اجرای آواز استفاده شده بود. نوید دهقان، آهنگسازی و سرپرستی گروه قمر را برعهده داشت. سالار عقیلی متولد سال ۱۳۵۶ خورشیدی در تهران است. او به تشویق خانوادهاش به دنیای موسیقی قدم گذاشت و در هنرستان موسیقی در کنار فراگیری آواز، با فن نوازندگی چندین ساز نیز آشنا شد. سالار عقیلی در گفت و گویی با دویچه وله از نحوهی ورودش به دنیای موسیقی، فعالیتهای هنریاش و البته موانع برگزاری کنسرت در ایران میگوید:
بشنوید: گفتوگو با سالار عقیلی
دویچه وله: چگونه وارد عرصهی موسیقی شدید و چرا سراغ آواز رفتید؟
سالار عقیلی: هر کسی برای ورود به موسیقی و آمدن به این رشته دلیلی برای خودش دارد. دلیلی که من را به این رشته و به موسیقی ایرانی کشاند، خانوادهی من بود؛ همان طور که برای فرزند خود من هم این اتفاق دارد میافتد. در منزل ما برادر من ساز میزد. مادرم هم آواز میخواند و صدای خوشی داشت و مرتب صدای ساز و آواز از منزل ما شنیده میشد. این باعث شد که من به موسیقی علاقهمند شوم و این راه را دنبال کنم. خانواده علاقهی من را دید و باعث شد که من وارد هنرستان موسیقی شوم و موسیقی را به صورت جدیتر و آکادمیک دنبال کنم.
احیانا اجباری هم در این که به سمت موسیقی بروید، در کار بود؟
خیر، اتفاقا برای من اجباری نبود. من خودم بیشتر خانوادهام را مجبور کردم که به هنرستان موسیقی بروم. به این دلیل که پدرم زیاد علاقه به موسیقی نداشت و دوست نداشت من در رشتهی موسیقی تحصیل کنم. من وارد هنرستان موسیقی شدم و در رشتهی سنتور دیپلم موسیقیام را گرفتم و آواز را هم در همان هنرستان و بیرون هم جداگانه ادامه میدادم. اما چون پدرم زیاد علاقهمند نبود، اتفاقا خیلی هم مشکلات داشتم و نمیتوانستم این کار را خیلی راحت دنبال کنم. ولی بههرحال با کمک مادرم این کار میسر شد و من توانستم این رشته را ادامه دهم تا به این درجه برسم.
در زمینهی آواز و ساز نزد چه اساتیدی موسیقی را فرا گرفتید؟
نزد استاد امیر بیداریان که یکی از افتخارات مملکت ما بود و از بزرگترین نوازندگان ضرب و تنبک. ایشان معلم تنبک ما بودند. یادگیری ضرب در هنرستان اجباری بود، به این علت که بچهها باید با ریتم آشنا میشدند و ریتم یکی از ارکان مهم موسیقیست و کسی که ریتم نداند در چارچوب موسیقی مشکل خواهد داشت. بعد از ایشان، اساتیدی بودند مثل استاد درویش رضا منظمی که در آنجا کمانچه درس میداد. استاد واعظی سلفژ تدریس میکرد و استاد جهانگیر مهرپروران که خواهرزادهی عبدالعلی وزیری و از خوانندگان خوب کشور ما بود، آواز درس میداد. استاد محمد رئوف قنبری هم باز آواز درس میداد. من در این رشتهی آواز اساتید خوبی داشتم. در هنرستان، بیشتر به آواز سنتی و آواز ایرانی علاقهمند شدم. همین موضوع باعث شد که این کلاسها را به صورت خصوصی هم دنبال کنم. آنجا من را به استاد صدیق تعریف معرفی کردند که یکی از خوانندگان خوب مملکتمان است و من حدود هفت سال ردیفهای آوازی را با او کار کردم و به اتمام رساندم و دوره کردم. هرچه دارم در زمینهی آواز، باید بگویم از او دارم که برای من مثل یک پدر بود. من ۱۶ سالم بود که وارد کلاس استاد صدیق تعریف شدم تا تقریبا ۲۳ـ ۲۲ سالگی شاگرد وی بودم و بدون وقفه هر هفته یک جلسه به خانهاش میرفتم و آوازها و ردیفهای آوازی را نزد او میآموختم.
سبک آوازتان را به چه خوانندهای بیشتر نزدیک میدانید، تحت تاثیر آقای تعریف بودهاید یا این که احیانا به شیوهی آوازی شخصی و سبک ویژهی خودتان در آواز رسیدید؟
مسلما هر هنرمند و یا بهتر است بگویم هر هنرجویی که کاری را آغاز میکند، اولش مقلد است، یعنی تقلید کننده و این در همه یکسان است. یعنی هرکسی دوست دارد مثل استادش بخواند، هر کسی دوست دارد از کسی تقلید کند. این اصلا قانون طبیعت است. در نقاشی هم وقتی کسی میرود کلاس نقاشی، دلش میخواهد از استادی یا از استاد خودش در نقاشی تقلید کند. اصلا به نظر من هنر در وهلهی اول یعنی تقلید و بعداً آدم میتواند سبک خودش را پیدا کند. من بههرحال سعی کردم از سبک تمام اساتیدی که داشتم، پیروی کنم. البته در یکجایی صدای من مثل استاد صدیق تعریف است، در یکجایی مثل استاد بنان و در یکجایی هم مثل استاد شجریان است. در واقع سعی کردم بهترینها را سرلوحهی کار خودم قرار دهم، چون تقلید خوب هیچ اشکالی ندارد. به نظر من تقلید بد، بد است و این است که الان بعد از ۱۶ـ ۱۵ سال آواز خواندن، احساس میکنم سبک خودم را پیدا کردم و دیگر کسی اگر صدای من را از رادیو یا از شبکهای بشنود، فکر میکنم خیلی راحت بتواند تشخیص دهد، این صدای سالار عقیلی است.
اگر امروز هم احیانا کسی صدای شما را بشنود و یاد خوانندهی دیگری بیافتد، این برای شما مسئلهای نیست، یا دوست دارید از این مرحله عبور کنید و یا احیاناً عبور کردهاید؟
خیر، من دوست ندارم وقتی صدای من را میشنوند، صدای کس دیگری برایشان تداعی شود. البته من گاهی شده که کارهایی میکنم به یاد اساتید مختلفی مثل استاد بنان که این نوع کارها، حسابش جداست. مثلا اخیرا سی دیای را با همسرم منتشر کردیم، با پیانو همسرم خانم حریر شریعتزاده که او هم سبک مرتضیخان محجوبی را مینوازد به نام «مایهی ناز» در این سیدی سعی کردم یادی کنم از استاد غلامحسین بنان. اولین انتخاب من در آواز و در موسیقی سبک استاد بنان بود و من همیشه در آواز پیرو سبک ایشان بودم. حالا سبکهای مختلف را هم امتحان کردم، ولی بیشترین عشق و علاقهی من به سبک استاد بنان است.
به همکاری با همسرتان اشاره کردید. همسر یک هنرمند بودن چگونه است؟ یعنی بیشتر به شما کمک میکند یا احیانا راحتتربودید اگر خانم شریعتزاده اصلا ساز نمیزد؟
راستش اگر ایشان ساز نمیزد، دیگر همسر من نبود. من همیشه آرزو داشتم با کسی ازدواج کنم که او هم در کار موسیقی باشد. این سئوالی که مطرح کردید، خیلی سئوال جالبیست. هیچ کسی صد درصد و مطلق نیست. همیشه آدم کم دارد و باید از تجربیات دیگران هم استفاده کند. یعنی بارها شده است که خانم من در کارهایی کمکم کرده و گفته مثلا این کار را اگر بکنی خوب است یا این را اگر بخوانی خوب یا بد است. چون تصمیم گیری به تنهایی بعضی مواقع برای آدم سخت میشود و آدم برسر دو راهی میماند. ولی اگر دو نفر باشید، میتوانید در انجام دادن یا انجام ندادن خیلی کارها با هم مشورت کنید.
بپردازیم به کنسرت اخیر شما با گروه «قمر» که در تهران اجرا شد. اولین نکتهای که در مورد این اجرا جلب توجه میکند، استفادهی ویژه از اشعار شاعران معاصر بود، چه در تصنیفها و چه در آواز. این کار با چه انگیزهای انجام شد؟
این کاری که آقای دهقان انجام دادند و اشعار و آوازش را هم من انتخاب کردم، خیلی سختتر از شعر حافظ و سعدی است. در واقع آهنگسازی بر روی این اشعار خیلی مشکلتر است و آقای نوید دهقان خیلی خوب از پس این مسئله برآمد و آهنگهای بسیار زیبایی بر روی اشعار معاصر ساخت. مثل کارهای استاد مهدی اخوان ثالث، یا کار سیاوش کسرایی، یا بههرحال آن کاری که من برای آواز نوا از روی شعر فروغ فرخزاد انجام دادم. به نظر من چون شعر معاصر بیشتر زبان حال است و حرف دل مردم را میزند و هم نکات اجتماعی دارد و هم نکات سیاسی، بد نیست که ما در این دوره سعی کنیم از اشعار معاصر بیشتر استفاده کنیم. سی دی جدید من هم که منتشر شده، در واقع همین کارهاست که به نام «هوای آفتاب» با همان شعر سیاوش کسرایی شروع میشود که دلم هوای آفتاب میکند. شما میبینید که در حال حاضر گرایش جوانها به موسیقی پاپ خیلی بیشتر از گرایش جوانها به موسیقی سنتی است و ما باید این را از بین ببریم. من تا حد زیادی در این زمینه موفق بودم و توانستهام خیلی از جوانها را به موسیقی اصیل ایرانی علاقهمند کنم.
فکر میکنید، شعر معاصر به خاطر حال و هوای اجتماعی که دارد، در جذب جوانها هم به موسیقی سنتی موثر است؟
بله، خیلی میتواند کمک کند. البته اشعار خیلی قدیمیتر مثل حافظ و سعدی و مولانا هم میتوانند این کار را بکنند. ولی در آن زمینه ما خیلی کار شنیدهایم و داریم. شاید ۸۰ـ ۷۰ درصد کارهایی که ما در موسیقی سنتی شنیدهایم، از اشعار حافظ، سعدی، جامی و مولانا باشد. ولی کار روی شعر معاصر خیلی کمتر شنیده شده و ما داریم سعی میکنیم کمی این فضا را گسترش دهیم و بیشتر به آن توجه کنیم.
در حال حاضر با چه مشکلاتی برای برگزاری کنسرت در ایران روبهرو هستید ؟
همان طور که خودتان میدانید اجرای کنسرت همیشه در ایران با مشکلات زیادی مواجه بوده و هست. متاسفانه این مسئله روز به روز هم سختتر میشود و من خودم اگر دقت کرده باشید، ۸۰ـ ۷۰ درصد کنسرتهایی که در سال اجرا میکنم در خارج از کشور است. برای این که من در خارج خیلی راحت میتوانم بروم روی صحنه و فقط به این فکر کنم که میخواهم بخوانم، همین. دغدغهی این را ندارم که الان چه اتفاقی میخواهد بیافتد، آیا جلوی کنسرت من را میگیرند یا نمیگیرند. این است که همیشه ما در کنسرتهایی که اینجا میگذاریم، با نگرانی همراه بودهایم. اینبار هم متأسفانه شب دوم که میخواستیم اجرا کنیم، اجازهی اجرای چند تا کار را ندادند. همان کارهایی که شب اول هم اجازه داده بودند و ما اجرا کرده بودیم. تمام برنامهریزیهای ما بههم ریخت و به طور کلی مجبور شدیم برنامه را عوض کنیم. تمام آوازهایی که خواندم، بداهه بود. کارهایی که شش ماه تمرین شده بود و مجوز داشت و یک شب هم اجرا شده بود، در شب دوم اجازه نداشت و همهسیستم کار ما بههم ریخت. حتی دکوری که پشت سر ما بود را پایین آوردند و اجازه ندادند که آن دکور هم برای شب دوم نصب شود و گفتند پیامهایی دارد و نمیشود که شما آن دکور را هم استفاده کنید.
یعنی در واقع شب اول متوجه این وضعیت نبودند!
راستش من دیگر نمیدانم کاری که مجوزش داده شده، چرا باید شب دوم اجازهی اجرا نداشته باشد.
پس قاعدتا بروشورهایی هم که دست حاضرین بود، با چیزی که اجرا شد فرق میکرد.
بله. بروشورهایی که ما چاپ کردیم اصلا آن چیزی نبود که ما اجرا میکردیم. در خارج از کشور الان برای یکسال و نیم دیگر هم برنامهی من مشخص شده. مثل برگزاری کنسرت با آقای حمید متبسم و ارکستر سمفونیک مونترال کانادا در مردادماه. اما ما در اینجا نمیدانیم هفتهی دیگر، سه روز دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد.
معمولا دوستداران موسیقی در شهرستانها کمتر از اجرای موسیقی بهرهمند میشوند و بیشتر کنسرتهای موسیقی، مخصوصا موسیقی سنتی، در تهران برگزار میشود. شما برنامهای احیانا برای اجرا با گروه قمر در شهرستانها هم دارید؟
ما دوست داریم در تمام دنیا اجرا داشته باشیم و در تمام ایران کنسرت بدهیم. منتهی تا این کارها جامهعمل بپوشد، هزار موانع بر سر راه ما هست و متاسفانه در شهرستانها یکمقدار مسئلهی کنسرت دادن مشکلتر از تهران است. یعنی تمامی این مسائل و موانعی که وجود دارد را شما صد برابرش کنید. ما دوست داریم همه جا برویم و به همه خدمت کنیم، همه بیایند از موسیقی ایرانی و از کنسرت ما استفاده کنند. اما متاسفانه در بعضی ازشهرستانها اصلا اجازهی اجرای کنسرت داده نمیشود. یعنی به طور کل ممنوع است. امیدواریم این وضعیت کمی بهتر شود و ما هم بتوانیم به تمام مردم ایران خدمت کنیم.
مصاحبه گر: کاوه بهرامی
تحریریه: جواد طالعی