زندگی شبانه در خیابانهای بغداد
۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبهسال گذشته صاحب رستوران "سجل الریف" در شهر بغداد مجبور شد، سه بار شیشههای نو برای رستورانش بیندازد، البته نه به خاطر اینکه او جزو آدمهای تنوعطلب به حساب میآید یا اینکه درآمدش آنقدر بالاست که نمیداند چگونه خرج کند، بلکه دلیل این کار تنها به ماشینهای بمبگذاری شدهای برمیگردد که قطعاتشان ناگهان به هوا میپریدند و شیشههای رستوران را بینصیب نمیگذاشتند. با این همه صندوقدار رستوران وقتی که به مشتریانی که برای خوردن غذا به اینجا آمدهاند نگاه میکند، میگوید: «آخر مردم هیچ سرگرمی دیگری ندارند.»
هر چند که بغداد دیگر شهر داستانهای هزار و یکشب نیست، اما این دلیل نمیشود که ساکناش شادی و لذت زندگی را فراموش کرده باشند. دستکم سالهای نه چندان دور میشد در کوچه پسکوچههای این شهر کافهها، رستورانها و حتی دیسکوها را سراغ گرفت. شاهد این مدعا هم عمر علی کوندو است؛ مالک یکی از بارهای ثبت نشده در بغداد. در آن زمانها این مرد ۵۹ ساله، صاحب ۱۴ کلوب بود که هر کدام دستکم نیممیلیون دلار ارزش داشتند.
البته حالا از آن دوران طلایی خبری نیست و او به مالکیت همین بار و چهار میفروشی رضایت داده است. به هرحال با وجود تنها ده میفروشی دیگر در کل شهر بغداد، آنهم ثبت نشده، عمر علی کوندو میتواند به این دلخوش کند که او و رقیبانش همگی یک وضعیت دارند.
شاید این تصور به ذهن بیاید که حملهی نظامی آمریکا به عراق در شش سال پیش، باعث و بانی خاموش شدن چراغهای بار و رستورانهای فراوان بغداد شده است. اما به باور عمر علی کوندو پیشینهی کسادی کار و کسب رستوراندارها به سالها قبل از آن باز میگردد، یعنی زمانی که صدام در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد.
یکی از پیامدهای این جنگ در کنار دیگر عواقب اقتصادی و اجتماعی آن این بود که صدام به یک باره دستور تعطیلی همهی میفروشیها و بارها را صادر کرد، چون میخواست به کشورهای عربی نشان دهد که او «یک مسلمان خوب و پایبند به دین» است. همین موضوع هم سبب شد که روشناییهای شبانهی شهر بغداد رو به خاموشی بروند.
از آنجایی که در حال حاضر آرامش و امنیت کمی روی خوش به این شهر نشان داده، دوستداران زندگی شبانه میتوانند باز هم روانهی خیابانهای تاریک بغداد شوند، البته تا ساعت ۱۰ شب.
ماه سپتامبر که برسد، عمر علی کوندو قصد دارد تا بعد از چهار سال میفروشیاش را بار دیگر باز کند. هم اکنون روزانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر به کلوب دو طبقهی او میآیند تا بخورند و بیاشامند و کمی هم البته "دبلنا" بازی کنند! در کنار همهی اینها، شبهای شعر هم برگزار میشوند و شاید به زودی مهمانها بتوانند در بالکن، شام خود را همراه با موسیقی زنده صرف کنند. با این حال این دلیل نمیشود که همگی خطر را دستکم بگیرند. برای همین هم بیشتر از همه، این ماشینهای پارک شده در کنار خیابان هستند که زیر ذرهبین امنیتی قرار میگیرند.